محمد صابری | برای خاطرهبازی با سینما و یادآوری تجربههای مشترکمان از لذت مواجهه با قهرمانان بر پرده نقرهای، چه مناسبتی جذابتر از روزی که به نام «سینمای ایران» در تقویم نشان شده است؟ به همین مناسبت تصمیم به ورق زدن آلبوم خاطرات سینمایی خود گرفتیم و با دشواری، از میان جذابترین شخصیتهای جان گرفته در تاریخ سینمای ایران، ۱۰ شخصیت را گلچین کردیم تا دیداری با آنها تازه کنیم؛ شخصیتهایی که بیراه نیست اگر بگوییم خیلی از ما را آنها عاشق سینما کردهاند.
به گزارش لوقمه، روز ملی سینما، برای عاشقان هنر هفتم، تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ گویی یک قرار سالانه است که برسر آن توقفی میکنیم و با چشمپوشی موقت بر چالشهای امروز و نگرانیهای آینده، نگاهی به افتخارات گذشته میاندازیم تا یادمان نرود چرا دلبسته «سینما» شدهایم.فیلمهای تاریخساز و مهمتر از آن شخصیتهای جانداری که در تمام این سالها از پرده نقرهای و سالن تاریک سینما فراتر رفتند و زندگیشان در ذهن و جان مخاطبان امتداد پیدا کرده است، بیتردید نقش ویژهای در این دلبستگی داشتهاند. یکی از سختترین کارها هم گزینش و انتخاب از میان همین بهانههای دلبستگی است!
در گزارش پیش رو و به بهانه «روز ملی سینما» سراغ بخشی از قهرمانان ماندگار در روایتهای سینمای ایران رفتهایم و با تمرکز بر ۱۰ شخصیت، دیداری با آنها تازه کردهایم.
قیصر | بهروز وثوقی | قیصر | ۱۳۴۸
مسعود کیمیایی که همین روزها در تدارک تازهترین فیلم بلند سینمایی خود است، یکی از شخصیتسازترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران بهشمار میرود و اتفاقا در ترکیب همین پرونده هم میتوانستیم سهم بیشتری برای قهرمانان آثارش لحاظ کنیم. در میان آنها اما گویی «قیصر» جایگاهی یگانه دارد. قهرمانی که کیمیایی در دومین تجربه بلند کارگردانی خود به آن جان بخشید و هنوز هم در حافظه سینمادوستان، نفس میکشد.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ غیرت و مردانگی اصلیترین ویژگی شخصیت قیصر بود که نه فقط در سالهای اکران فیلم که تا همین امروز و بعد از قریب به ۶ دهه همچنان در ذهن مردم ایران، بهواسطه همین ویژگی تبدیل به «مثل» و «نماد» شده است. قیصر در مواجهه با خبر مرگ خواهر و برادر، تصمیم به انتقام میگیرد و تا پای جان پای تسویه حساب با متجاوزان به حریم خانوادهاش، میجنگد.
سهم بازیگرش چه بود؛ بهروز وثوقی زمانی ردای «قیصر» را به تن کرد که بازیگری پرکار در سینمای دهه ۴۰ بود و بهواسطه این نقشآفرینی توانست تبدیل به ستارهای تمام عیار برای سینمادوستان شود. این تأثیر اما دو جانبه بود و قدرت نقشآفرینی وثوقی، شمایلی را به کاراکتر قیصر بخشید که بعد از گذشت ۶ دهه هنوز هم بعید است بتوان آن را در قامت بازیگر دیگری متصور شد.
علی خوشدست | سعید راد | تنگنا | ۱۳۵۲
یکی از متفاوتترین فیلمهای سینمای ایران در سالهای ابتدایی دهه ۵۰ را امیر نادری کارگردانی کرد. فیلم «تنگنا» که از همان تیتراژ ابتدایی مسیری متفاوت از جریان غالب فیلمسازی در آن سالها را در پیش گرفت و ماحصل همین نگاه، خلق شخصیتی فراموشنشدنی به نام «علی خوشدست» بود.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ حتما داستان فیلم را فراموش نکردهاید؛ همان قرار و قمار دوستانهای که در گوشهای از شهر، به درگیری و قتلی ناخواسته ختم میشود و حالا قهرمان اصلی ماجرا باید برای عبور از این بحران چارهای بیندیشد. علی خوشدست، در یک درگیری مرتکب قتلی ناخواسته شده اما نباید اجازه دهد که این آتش، دامن خانواده و عزیزانش را بگیرد و این همان تنگنایی است که قهرمان را به اوج ماندگاری میرساند.
سهم بازیگرش چه بود؛ سعید راد که پیشتر در «خداحافظ رفیق» همکاری با امیر نادری را تجربه کرده بود، از نگاه این فیلمساز، بهترین گزینه برای جان بخشیدن به علی خوشدست در مقابل دوربین بود. او برای همین تجربه هم موفق به دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد در ششمین دوره جشنواره سپاس شد. در نگاه سینمادوستان هم «علی خوشدست» همچنان یکی از درخشانترین تجربههای بازیگری در کارنامه زندهیاد سعید راد محسوب میشود.
ابی| بهروز وثوقی | کندو | ۱۳۵۴
فریدون گله، کارگردان پرکاری نبود اما در همان معدود تجربههای به سرانجام رسیده خود، چنان کارنامهای را به جا گذاشته که نمیتوان در فهرست فیلمسازان تاریخساز سینمای ایران، نامش را نادیده گرفت. یکی از خاطرهانگیزترین آثار او هم همین فیلم «کندو» بود که شخصیت «ابی» در دل روایت آن جان گرفت و ماندگار شد.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ همه چیز از یک شرطبندی ساده آغاز شد. دو رفیق که پس از سالها تجربه زندان، حالا در دوره آزادی به هم رسیدهاند، شرطی میانشان بسته میشود که سرنوشت و احوالاتشان را دگرگون میکند. ابی، رفیق جوانتر است و بعد از باخت در بازی ترنا، به حکم آقاحسینی، باید به قهوهخانههای حدفاصل لالهزار تا تجریش برود و غذای مفتی بخورد! همین شرط ساده پای رفقا را باردیگر به زندان باز میکند!
سهم بازیگرش چه بود؛ پیشتر از جایگاه بهروز وثوقی در سینمای دهه ۴۰ نوشتیم و باید یادآوری کنیم که بخش مهمی از فیلمهای ماندگار این بازیگر، در اوج شهرت او در دهه ۵۰ به سرانجام رسیده است. وثوقی در نقش ابی در فیلم «کندو» حضوری درخشان و بهیادماندنی دارد و بیشک تأثیر صداپیشگی زندهیاد چنگیز جلیلوند به جای او در این نقش را هم نمیتوان در این ماندگاری، نادیده گرفت.
زینال بندری| جمشید هاشمپور | تاراج | ۱۳۶۳
بنابر نقل فریدون جیرانی، یکی از دلایل ممنوعالکار شدن ۱۰ ساله ایرج قادری در دهه ۶۰ توفیق غیرمنتظره همین فیلم «تاراج» در گیشه بود! فیلمی که ایرج قادری امید داشت بعد از حواشی متعدد فیلم «برزخیها»، شرایط فعالیتش در سینمای پس از انقلاب را تسهیل کند اما توفیق فیلم و استقبال مخاطبان از آن، رویای کارگردانش را به باد داد و حالا از غبار همه آن حاشیهها، هنوز این «زینال بندری» است که پرچم فیلم را در حافظه سینمادوستان بالا نگه داشته است.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ زینال بندری یک قاچاقچی سابقهدار مواد مخدر بود که وقتی به دام پلیس میافتد و هر چند با رشوه خود را نجات میدهد اما تکرار این اتفاق او را در معرض یک تصمیم قرار میدهد. زینال تصمیم به همکاری با ستوان احمد از نیروهای ارشد مبارزه با مواد مخدر میگیرد و اینبار در برابر همصنفان خود جبههگیری میکند. جنس رفاقت زینال با احمد و تکاپویی که برای جبران گذشته خود دارد، او را در سینمای ایران ماندگار کرده است.
سهم بازیگرش چه بود؛ هنوز هم اگر از جوانان سینمادوست، سراغ از زینال بندری را بگیرید، شمایل جمشید هاشمپور با سری تراشیده در ذهنشان قد علم میکند. بازیگری که آن سالها با نام سینمایی «جمشید آریا» یکی از اولین گزینهها برای ایفای نقش قهرمان اول فیلمها به شمار میرفت و میزان تأثیری که برگیشه فیلمها داشت چنان بود که هراس از «ستاره شدن»، پرونده او را هم در نگاه مدیران وقت سینمایی، مشمول ممنوعالکاری کرد!
ناییجان | سوسن تسلیمی | باشو غریبه کوچک | ۱۳۶۴
همین هفته گذشته بود که اختتامیه جشنواره فیلم ونیز و پس از گذشت ۴۰ سال از ساخت «باشو غریبه کوچک» جایزه ویژه بخش فیلمهای کلاسیک این رویداد به این فیلم ماندگار بهرام بیضایی تعلق گرفت. فیلمی که در زمان تولید قربانی بیمهریها و سوءتفاهمات شد و مهر توقیف بر آن خورد اما قدرت سینما فراتر از توقیف است و قهرمانان این فیلم حالا فراتر از مرزهای ایران، مخاطب دارند.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ اصلیترین ویژگی فیلم، نگاه متفاوت بهرام بیضایی به پدیده جنگ، آن هم در سالهای اوج تهاجم عراق به خاک ایران و دفاع مقدس در برابر آن بود. بیضایی نوجوانی به نام «باشو» را از دل آوار جنگ جنوب، به شمال کشاند تا در مواجهه با زنی مقتدر و استوار به نام «نایی جان»، نگاه متفاوتی نسبت به زندگی پیدا کند. زنی که در غیاب شوهر از حریم خانوادهاش پاسداری میکند و حالا تبدیل به پناهی برای غریبهای کوچک شده است.
سهم بازیگرش چه بود؛ سوسن تسلیمی به پشتوانه سلسله همکاریهای درخشانی که با بهرام بیضایی داشت، یکی از ستارههای بیبدیل سینمای ایران در دهه ۶۰ بود. بازیگری توانمند که بیشک باید بخش مهمی از ماندگاری شخصیت «ناییجان» در حافظه مخاطب را مرهون هنر بازیگری او دانست. شخصیتی که نفوذ نگاهش تبدیل به نمادی برای تصویر زن در سینمای ایران شده است.
ناخدا خورشید | داریوش ارجمند | ناخدا خورشید | ۱۳۶۵
هنوز هم اگر بخواهیم حسرتهای مشترک سینمادوستان را فهرست کنیم، احتمالا یکی از سرفصلهای مشترک در آن کمکاری ناصر تقوایی باشد؛ فیلمسازی که جنس متفاوتی از کارگردانی در سینما را به نام خود ثبت کرد اما وسواسهایش از یک سو و بیمهریها از سوی دیگر باعث شده تا سهمی حداقلی از سبد تولیدات سینمای ایران داشته باشد؛ «ناخدا خورشید» یکی از همین تجربههای ماندگار است که قهرمان اصلیاش هنوز هم از یادها نرفته است.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ تقوایی این فیلم را با اقتباس از رمان «داشتن و نداشتن» نوشته ارنست همینگوی به تصویر درآورد و اوج موفقیت او در تبدیل متن به تصویر را هم باید خلق شخصیت ناخدا دانست، قهرمانی که هرچند موقعیت دراماتیکش وامدار طراحی نویسنده آمریکایی است اما شمایلی کاملا ایرانی در روایت «ناخدا خورشید» به خود گرفته است. یک جنوبی تمام عیار که برای صیانت از داشتههایش، تا پای جان، کوتاه نمیآید و اهل باج دادن نیست.
سهم بازیگرش چه بود؛ داریوش ارجمند در ایفای نقش «ناخدا خورشید» یکی از قلهها را در کارنامه حرفهای خود ثبت کرده است. دقت در جزییات و تلاش برای خلق شخصیتی که پس از قریب به ۴ دهه همچنان ردپایش در خاطرات سینمادوستان محو نشده است، کار ویژهای است که باید توفیق در آن را به پای هنر ارجمند نوشت. بازیگری که حتی مدل فندک کشیدن یک دستی برای سیگارش در این نقش، هنوز هم مخاطب را به وجد میآورد!
حمید هامون | خسرو شکیبایی | هامون | ۱۳۶۸
فیلم «هامون» و جنس ارتباطی که با چند نسل از سینمادوستان برقرار کرد، آنقدر منحصر به فرد است که مانی حقیقی را وسوسه کرد مستندی به نام «هامونبازها» را مقابل دوربین ببرد. مستندی که تماشایش به خوبی نشان میدهد فیلم زندهیاد داریوش مهرجویی چگونه در جان مخاطب خود نفوذ کرده و سرگشتگیهای او را در نگاه و زبان شخصیت اصلی خود، به تصویر کشیده است.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ حمید هامون بیش از هر ویژگی دیگری، اسیر پرسشهای ذهنی خود است و حاصل مواجهه بیپرده و مدام او با تردیدهایش او را به سرگشتگی میان مرگ و زندگی رسانده است. هامون بهواسطه همین ویژگی تبدیل به نمادی از تجربه زیسته در دوران گذار شد و در سالهای عبور از دهه ۶۰ و ورود به دهه ۷۰ توانست مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند. سرگشتگیهای هامون اما در آن مقطع متوقف نمانده و گویی هنوز هم تاریخ مصرفش به سر نیامده است!
سهم بازیگرش چه بود؛ زندهیاد خسرو شکیبایی چنان با جان و دل در قامت «هامون» ایفای نقش کرد که گویی تمام آن سرگشتگیها را در عمق وجود خود هم تجربه کرده بود. لحظههای درخشان بازی او چه زمانی که برای صیانت از عشقش برسر قاضی فریاد میزند و چه زمان که از استیصال زانوی غم به آغوش میکشد و گریه میکند، هیچگاه از حافظه سینمادوستان محو نخواهد شد.
سلطان | فریبرز عربنیا | سلطان | ۱۳۷۵
این فیلمی است که هدیه تهرانی را به سینمای ایران هدیه کرد! فیلمی که مسعود کیمیایی در ادامه تجربههای ماندگارش برای به تصویر درآوردن جهانی شخصی و سرشار از طعم رفاقت و معرفت، در میانه دهه هفتاد به تولید رسید و خیلی زود قهرمان تکافتادهاش را تبدیل به شمایلی محبوب برای سینمادوستان کرد.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ همخانه سلطان کیف دختری جوان را سرقت میکند. دختر جوان اما تسلیم شرایط نمیشود و برای بهدست آوردن آنچه ناجوانمردانه از او سرقت شده، به تکاپو میافتد و اینگونه پایش به حریم سلطان باز میشود. قهرمانی فاصله گرفته از جمع و پناه برده به غار تنهایی که حالا با ورود یک دختر به حریمش، گویی قلبش به لرزه میافتد و نمیتواند همانی که بود و میخواست تا همیشه باشد، باقی بماند.
سهم بازیگرش چه بود؛ حضور فریبرز عربنیا در این فیلم آنقدر درخشان بود که تا سالها در میان فیلمبازها به نام «سلطان» خطاب میشد؛ جوانی زخمخورده از روزگار که حالا عشق به سراغش آمده تا او را به مرز عصیان برساند؛ بازی عربنیا در سکانس گریههای دردناک سلطان، پشت موتور و در خیابانهای شهر را مگر میتوان فراموش کرد؟ عشق به سینما، مگر چیزی جز اینگونه شریک شدن در خلوت یک قهرمان است؟
حاج کاظم | پرویز پرستویی | آژانس شیشهای | ۱۳۷۶
سال ۷۶ و درست چند ماه بعد از رقم خوردن انتخابات دوم خرداد و صعود تاریخی تیم فوتبال ایران به جامجهانی، در جشنواره فیلم فجر هم شاهد اتفاقی ویژه بودیم؛ «آژانس شیشهای» را برخی محصول واکنش سینمای ایران به شرایط سیاسی و اجتماعی میانه دهه هفتاد توصیف میکنند اما آنچه میتوان بهواسطه آن به ابراهیم حاتمیکیا دستمریزاد ویژه گفت، جان بخشیدن به «حاج کاظم» است.
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ قهرمان زخمخورده حاتمیکیا، با کولهباری از تجربه و خاطره همزیستی با رزمندگان مدافع وطن، حالا راننده تاکسی سادهای شده است که در شلوغیهای شهر به دنبال لقمهای نان برای خانواده است؛ ملاقات با یکی از پهلوانان دنیای شخصی این قهرمان، او را دگرگون میکند تا باردیگر سر به عصیان بگذارد و برای آنچه به آن باور دارد، شهر را بهم بریزد؛ حاجکاظم مولود چنین تحول عمیقی در قلب یک قهرمان است.
سهم بازیگرش چه بود؛ پرویز پرستویی در مصاحبهای گفته بود که در میان تمام نقشآفرینیهای کارنامهاش برای سه تجربه ویژه حریف میطلبد و معتقد است بازیگر دیگری نمیتوانست اینگونه که او، به این سه نقش جان ببخشد؛ یکی صادق مشکینی، یکی رضا مارمولک و سومی همین حاج کاظم. ادعای بیراهی هم نیست. نگاههای عصیانگر، بیان پرباور و لحن حماسی حاجکاظم همه یادگارهایی است که با امضای پرویز پرستویی در آرشیو خاطرات سینماییمان ثبت شده است.
مژده | هدیه تهرانی | چهارشنبهسوری | ۱۳۸۴
هنوز شاهکار «درباه الی» خلق نشده بود و «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» ویترین افتخارات سینمای ایران را به مجسمه طلایی اسکار مزین نکرده بودند که اصغر فرهادی «چهارشنبه سوری» را روانه پرده سینما کرد؛ فیلمی با طعم «شک» که بیش از هر چیز قضاوت مخاطب خود را به چالش میکشید و در مرور تجربه این چالش، مگر میتوان نگاههای پرسشگر «مژده» را از یاد برد؟
از کاراکتر چه به یاد داریم؛ مژده به ظاهر زندگی روتینی با مرتضی دارد. آنها در آستانه سفری مشترک به خارج از کشور هستند و در تکاپوی جمعآوری وسایل منزل گویی فرصتی فراهم میشود تا شک و تردیدهای خانه کرده در عمق افکار زن، سربرآورده و پررنگ شود. حس زنانهای که آتش شک را به جان مژده انداخته، در ابتدا صورت وسواسگونه دارد و در نگاه مخاطب مذموم به نظر میرسد اما وقتی واقعیت عیان میشود، همه چیز رنگی از خشم فروخورده به خود میگیرد و این اوج هنر روایتگری فرهادی است.
سهم بازیگرش چه بود؛ هوشمندی فرهادی در انتخاب هدیه تهرانی برای ایفای نقش «مژده» را باید ستود؛ یکی از محبوبترین ستارههای زن تاریخ سینمای ایران، که سهم ویژهای در ماندگاری این شخصیت در حافظه سینمادوستان ایفا کرد؛ مژدهای که قربانی است اما قرار نیست پژمردگیاش در مواجهه با یک خیانت را سرنوشت محتومش بدانیم. هدیه تهرانی با ضرباهنگ کلام، نگاههای پر از تردید و مهمتر از آن بازیهای در سکوتش به یکی از فراموشنشدنیترین شخصیتهای زن سینمای ایران، در مقابل دوربین اصغر فرهادی، جان بخشید.
پایگاه خبری لوقمه، بروز ترین اخبار ایران و جهان در یک لوقمه
✦
‘پایان مقاله’