چه کسی گفته است که فیلمهای مستقل باید آثاری خسته کننده و فلسفی باشند؟ کجا این جنبش آغاز شده است که سینمای مستقل را بیرمق و بیرونق کرده است؟ Hot Milk درباره انسانهای آسیب دیده است! این ادعایی است که خود خانم کارگردان هم کرده و فیلم خود را بیشتر از منظر روانشناختی ساخته است. اما خروجی این کانسپت، اثری خسته کننده است که تا نیم پرده اول میشود آن را تحمل کرد اما رفته رفته به فیلمی مریض و اگزوتیک تبدیل میشود که نه سینمایی است و نه روانشناختی. Hot Milk بیشک فیلمی ضعیف و حوصله سر بر است.
فیلم Hot Milk با بازی اما مکی روایتی مثلا روانشناختی و پرکشمکش از رابطهای پیچیده میان مادر و دختری است که در دل گرمای آفتابسوخته جنوب اسپانیا روایت میشود. داستان درباره رز (فیونا شاو)، زنی ایرلندی است که به خاطر بیماری مرموزی قادر به راه رفتن نیست و سالهاست زندگیاش را در صندلی چرخدار میگذراند. او دختر ۲۵ سالهاش، سوفیا (اما مکی) را واداشته تا تحصیل در رشته انسانشناسی را رها کرده و تمام وقتش را صرف مراقبت از او کند. این وابستگی سنگین و کنترلگرانه، سوفیا را در حصاری از وظیفه و سرکوب نگاه داشته است. برای یافتن درمانی متفاوت، آنها به شهر ساحلی آلمریا در اسپانیا سفر میکنند تا تحت نظر دکتر گومز روندی شبهشفاگرانه را آغاز کنند. تا به این جای نیم پرده اول مخاطب همراه قصه است. دوربینِ جذاب کارگردان با نماهای درست مخاطب را به درون اثر میکشد. مادر که شخصیتی اعصاب خرد کن دارد در تضاد با دختر جوان خویش موفق میشود اثری پُر کشش را در این شهر دور افتاده به تصویر بکشد. اما فضای داغ و بیرحم این شهر، تنشهای پنهان میان مادر و دختر را شعلهور میکند و همزمان، در سوفیا میل به رهایی و استقلال را بیدار میسازد. اینجا نقطهای از فیلم است که روایت کم کم خسته کننده شده و روایت عقلانی جای خود را به فانتزیهای عجیب و غریب میدهد. دختر سالهاست که مواظب مادر است، چرا قبلها هیچ شکی به او نکرده بود؟ از این مورد هم که بگذریم او با شخصیتی جدید در فیلم روبرو میشود که به درون اثر پرتاب شده و هیچ شخصیتی ندارد! سوفیا در نیم پرده دوم با زنی مرموز به نام اینگرید (ویکی کریپس) آشنا میشود و وارد رابطهای عجیب و غافلگیرکننده با او میشود؛ رابطهای که برای سوفیا حکم دروازهای به جهان تازهای از هویت و آزادی دارد. اما برای اینگیرید که شخصیتاش به هیچ وجه ساخته نمیشود، حکم یک سرگرمی نیمچه فلسفی اگزوتیک.
تنها نکته جالب فیلم در پسِ این ماجراها اتفاق میافتد، اتفاقی که پرسشی عمیقتر را آشکار میکند: آیا بیماری رز واقعی است یا بیشتر ابزاری روانتنی برای نگهداشتن دختر در کنار خود؟ این تردید، به شکاف میان مادر و دختر شدت میبخشد و آنها را در مسیری بیبازگشت قرار میدهد. در نقطه اوج داستان، سوفیا برای نخستین بار دست به انتخابی سرنوشتساز میزند: او مادرش را با بیماری و تردیدهایش تنها میگذارد تا خود مسیر تازهای را آغاز کند. این بخش از فیلم کُل کانسپتی است که فیلمساز را ترغیب به ساخت کرده است. ایدهای بسیار پیچیده که نیازمند سواد بالای سینمایی است. مهمترین مشکل فیلمساز هم در این است که کاراکترهایش را به جای ساختن و هویتدار کردن، به درون اثر پرتاب میکند. فیلم با یک کلوز آپ آغاز میشود. شروع فیلم با کلوزآپ یعنی من از قبل این شخصیتها را میشناسم! این درحالی است که ما تا پایان هم موفق به شناخت شخصیتها نمیشویم. بیماری روانی مادر بیشتر از اینکه آزار دهنده باشد، فضایی اگزوتیک را خلق میکند. فضایی از بدبختی و بیچارگی که دختر به جای مقابله با آن تصمیم به فرار میگیرد. این فرار در نیم پرده های اول تصویری از آزادی است. اما این آزادی با آمدن شخصیت اینگرید از بین میرود. معلوم نیست که قصه او چیست؟ کارگردان صرفا کمی هم به هویت آن بدبختی و اگزوتیک داده است. سوال در این است که چرا دختر؟ دختر چرا او را انتخاب میکند؟ او چه سودایی از آزادی دارد؟ چه نشانههایی از رهایی؟ چه رابطهای میان آن دو شکل میگیرد؟ چه اتفاق خاصی میافتد که سوفیا احساس آزادی کند؟ اینها مواردی است که اگر بنا باشد درباره روانشناسی فیلم بسازیم، باید دقت داشته باشیم که چگونه باید روان کاراکتر را مقابل مخاطب تشریح کنیم. فیلمساز به جای اینکار صرفا شخصیتهای سرخوردهای را نشان میدهد که هیچ جذابیتی ندارند و صرفا با برچسب فیلم مستقل میخواهد از زیر بار نقد فرار کند.
یک قصه ساده هم باید جذابیت داشته باشد. همین فضای آرام با روایت درست میتواند مخاطب را به درون اثر کشیده و او را بخشی از فضا کند. مخاطب مدام از خود بپرسد چه اتفاقی برای فلان کاراکتر افتاد؟ هوای سرد را تصور کند و هوای بارانی را حس کند. اما در فیلم Hot Milk ما با چنین چیزی روبرو نیستیم. فیلم که POV سوفیا (اما مکی) است به هیچ وجه مخاطب را بخشی از فضای قصه نمیکند. اینکه مادر به راستی راه میرود یا نه برای من اهمیتی ندارد. اینکه سوفیا در رنج است هم هیچ حسی را درگیر نمیکند. فیلمساز در سرتاسر اثرش نمادهایی را قرار داده تا قصهاش را جذابتر کند اما اثر به قدری خستهکننده است که بعید میدانم مخاطب حتی متوجه این نماد ها و نشانهها شده باشد. قصه آرام به معنای قصه خسته کننده نیست. مثلا فیلم Perfect Days اندرسن را در نظر بگیرید. شاهکار است. فیلمی آرام با روایتی آرام که تمامی عناصر سینمایی به دقت رعایت شدهاند و درنهایت مخاطب با سینما و زندگی روبرو است. اما فیلم شیر داغ چنین نیست. اثری خسته کننده و بیهویت است که ادعای روانشناختی دارد اما در باطن چیزی نیست. اثری است که آمده تا در یادها نماند.
فیلمHot Milk در ظاهر خود را به عنوان درامی روانشناختی و عمیق معرفی میکند، اما نتیجه کار بیش از آنکه کاوشی جدی در روابط مادر و دختر باشد، به نمایشی سطحی و کشدار از کلیشههای سینمایی بدل شده است. روایت کُندِ فیلم، نه آرامشی تأملبرانگیز میآفریند و نه به کشف درونی منجر میشود، بلکه تنها خستگی و بیحوصلگی برای تماشاگر به همراه دارد. کاراکترها در این میان بیش از آنکه آسیبدیده و چندلایه باشند، بهطور تصنعی اگزوتیک جلوه داده شدهاند؛ انگار حضورشان صرفاً برای ایجاد حالوهوایی متفاوت و مرموز کافی باشد. سوفیا (اما مکی) نه هویت مشخصی دارد و نه مسیر رشدی که تماشاگر را با او همراه کند. رابطهاش با مادر، به جای آنکه از دل روان و تجربههای زیسته برآمده باشد، بیشتر شبیه به تمرینهای سطحی برای بازتولید مفاهیم وابستگی و کنترل است. رز هم به جای آنکه تجسم رنجی واقعی باشد، صرفاً ابزاری برای به حرکت درآوردن طرح داستانی است که خودش هیچ عمق ندارد. فیلم بارها وانمود میکند که در حال کند و کاو در لایههای روانی شخصیتهاست، اما این ادعا هرگز به تجربهای بصری بدل نمیشود. ابهامهای روایی و پایان باز اثر هم به جای آنکه دردی را عمیقتر کنند، بیشتر بهانهای هستند برای پوشاندن خلأ درام و ناتوانی در ساختن شخصیتهایی که بتوانند زیست واقعی داشته باشند. بهبیان ساده Hot Milk نمونهای از آثاری است که سکوت و کُندی را با عمق اشتباه میگیرند. قصه آرام میتواند پُر از کشش و تلاطم درونی باشد، اما این فیلم نشان میدهد وقتی پشت این آرامش، شناختی واقعی از روان انسان و پیچیدگی روابط نباشد، تنها چیزی که به جا میماند یک تجربهی کشدار، خستهکننده و بیهویت است.
نمره نویسنده به فیلم: ۲ از ۱۰
پایگاه خبری لوقمه، بروز ترین اخبار ایران و جهان در یک لوقمه
✦
‘پایان مقاله’