بازی و گیم

داستان بازی Warhammer 40,000: Space Marine

داستان بازی Warhammer 40,000: Space Marine

انسان در گذشته‌، قبل از تولد ما در حال جنگ بوده است؛ امروزه نیز در حال جنگ است؛ و بدانید که در آینده هم خواهد جنگید و با نبردهای بزرگ‌تر و مخرب‌تر روبه‌رو خواهد شد. جهانی که Warhammer 40000 به تصویر می‌کشد روزگاری است که همه‌روزه کل کهکشان، که متشکل از نژادهای مختلفی به غیر از انسان است بر سر قدرت و خشم و کینه با هم می‌جنگند. سال‌هاست انسان توسط امپراتور که حالا چهره‌ای مذهبی برای بشر پیدا کرده است متحد شده‌اند. اگر چه به‌خاطر خیانت پسر او هورِس، خسارات زیاد جبران ناپذیری به بشر وارد شد و به خاطر این جنگ داخلی و زخمی شدن امپراتور حالا جسم بی‌جان او بر روی تختی طلایی نشسته است و با قدرت‌های والای ذهن و روح خود بشر را در سراسر کهکشان رهبری می‌کند. زمانی که او جسم خود را داشت انسان‌ها را متحد کرد و پس از شکل و شمایل دادن به اهداف خود، با دستکاری ژنتیک و DNA لشکری از ابر انسان‌هایی ساخت که دو قلب و سه شُش داشتند و توانایی مقابله با هر خطری را دارا بودند. پس با اهدافی چون رشادت و شهادت این لشکر ابر انسان خود را در کهکشان پخش کرد. اما پس از جنگ داخلی همه چیز از هم گسست و حالا انسان در مقابل انواع خطرها حالتی تدافعی به خود گرفته است و مرزگشایی فضایی متوقف شده است. و حال ما در زمانه‌ای از روایت جهان وارهمر هستیم که روزانه هزاران نبرد بین نژادها در سراسر کهکشان صورت می‌گیرد و میلیون‌ها موجود کشته می‌شود. سربازان فضایی امپراتور ترس نمی‌شناسند و هر کجا که باشند با دشمنان نسل بشر خواهند جنگید.

کاپیتان تایتوس نیم نگاهی به او می‌اندازد و می‌گوید: “باید در لحظه تصمیم گرفت.” پس از گفتن این جمله بدون جِت‌پک و هیچ تجهیزاتی از کشتی فضایی در حال پرواز به پایین می‌پرد. اتفاقا بر روی یکی از کشتی‌های هوایی اورک‌ها فرود می‌آید. بر روی کشتی راهش را از بین اورک‌ها تا انتها باز می‌کند که در آخر متوجه می‌شود این کشتی فرمانده این حمله از اورک‌هاست که grimskull نام دارد. فرمانده اورک‌ها بر روی عرشه می‌آید و از روی خشم فریاد می‌زند: “از کشتی من گمشو بیرون سرباز فضایی.” کاپتان تایتوس هم توپ جنگی روی عرشه را می‌چرخاند و شلیک خودکار توپ جنگی باعث سقوط می‌شود.

IMG 20240711 104632 066 داستان بازی Warhammer 40,000: Space Marine
از ابتدای بازی می‌شود فهمید کاپتان تایتوس شخصیتی شجاع است و از هیچ دشمنی نمی‌ترسد.

تایتوس بر روی سطح سیاره با کشتن تعداد زیادی اورک، دو سرباز دیگر جوخه خودش را پیدا می‌کند و دوباره جوخه‌شان کامل می‌شود. این جوخه شروع به کشتن اورک‌ها می‌کند و با پیشروی به مقر فرماندهی سربازان باقی‌مانده امپراتوری بر روی سطح گرایا می‌رسند و با افسر mira آشنا می‌شوند. از طریق گزارشاتی  که از میرا دریافت می‌کنند متوجه می‌شوند سیستم ضدهوایی روی سیاره که یک توپ جنگی بسیار عظیم است توسط اورک‌ها تسخیر شده و برای همین هم خیلی وقت است نیروی کمکی از راه نرسیده است چون نمی‌توانند نزدیک جو هوایی روی سیاره بشوند. از طرفی تعداد زیاد اورک‌ها و سربازان کم نیروهای باقیمانده امپراتوری باعث شده است نتوانند ضدهوایی را باز پس گیرند؛ پس کاپتان تایتوس در آن لحظه به میرا قول می‌دهد به‌زودی آن ضد هوایی را از بین ببرد و با جوخه خود به آن سو به راه می‌افتد. تایتوس و سیدانس در بین راه با یکدیگر می‌گویند اورک‌ها احمق‌تر از آن هستند که با استراتژی وارد جنگ بشوند به‌نظر این بار یک فرمانده  اورک پشت ماجراست.

در این میان دیالوگ جالبی بین میرا و یکی از سربازان رد و بدل می‌شود؛ پیکی از راه می‌رسد و می‌گوید: “قربان نیروهای اکتشافی برگشتند.” میرا می‌پرسد: “چند نفر برگشتن؟” سرباز پاسخ می‌دهد: “دو نفر.” میرا با افسوس سر تکان می‌دهد و  می‌گوید: “ولی من ده نفر فرستاده بودم.” پس از این دیالوگ تایتوس از میرا تعریف و تمجید می‌کند که با این‌که انسان‌های فانی هستند ولی تا این لحظه توانستند در برابر ارتش عظیم اورک‌ها دوام بیاورند و این خودش افتخار بالایی است. جوخه سربازان فضایی با قدم‌هایی راسخ به سمت ضدهوایی قدم برمی‌دارند به‌طوری که گویا ارتش انبوه و بی‌پایان اورک‌ها نمی‌توانند هیچ آسیبی به آن‌ها برسانند و بدون ترس همه را می‌کشند و به ساختمان مورد نظر می‌رسند و داخل می‌شوند و هر چه اورک آن‌جاست را می‌کشند و ضدهوایی را از بین می‌برند. از حالا به بعد جوخه شروع به گشت و گذار برای پیدا کردن ربات جنگی فوق‌العاده عظیم و قول پیکری می‌کند که از برج‌ها هم بزرگتر است. پروژه ساخت این ربات خیلی وقت است تکمیل شده است و نمی‌خواهند این ربات به دست اورک‌ها بیفتد. در مسیر رسیدن به ربات چندین کشتی هوایی اورک‌ها را از بین می‌برند و کارخانه‌ای که ربات داخلش است را پیدا می‌کنند. هنگام ورود با این کارخانه رباتی که شبیه به سر اسکلت است پیغامی صوتی از طرف یک مامور تفتیش عقاید که مقام بالایی دارد پخش می‌کند. پیام مامور شامل درخواست  نیروی پشتیبانی است.

IMG 20240711 104627 612 داستان بازی Warhammer 40,000: Space Marine
کمی بعد آن‌ها فرستنده پیام را پیدا می‌کنند.
IMG 20240711 104624 919 داستان بازی Warhammer 40,000: Space Marine
و بالاخره نیروهای شیطانی آشوب پا به سیاره گرایا می‌گذارند.

سپس شخصی در زره‌ای به‌رنگ سیاه با جثه‌ای بزرگ و ابهتی وصف‌ناپذیر با چهره‌ای هیولا شکل از دروازه عبور می‌کند و پا بر روی دنیای سیاره گرایا می‌گذارد و با قدرتی جادویی جوخه سربازان فضایی را به زانو در می‌آورد. از طرف دیگر دروگن با آسانسور بالا می‌آید و پا به عرصه میدان می‌گذارد. جوخه که کناری به زانو درآمده بود و جنگیدن اورک‌ها و نیروهای آشوب را نگاه می‌کردند وقتی دروگن را می‌بینند فریاد می‌زنند که نزدیکش نشو. موجود قدرتمند که نمراث (nemeroth) نام دارد به دروگن که جلوتر می‌آید نگاهی می‌اندازد. دروگان جلو می‌رود و در مقابل نمراث زانو می‌زند و می‌گوید: “من به‌خوبی به‌شما خدمت کردم لرد نمراث.” سربازان فضایی که در حال تماشا هستند فریاد می‌زنند: “ای خائن.”

زمانی‌که از محلی که بودند پایین می‌آیند با صحنه وحشتناکی مواجه می‌شوند. نبرد خونین بین اورک‌ها و انسان‌ها و نیروهای وحشی آشوب؛ هرج و مرج و آشوبی خونین. در این‌جا کاپتان تایتوس متوجه می‌شود به‌خاطر بازبودن دروازه شیطانی، لیندراس کمی ذهنش به تباهی کشیده شده است و  می‌فهمد دارد وسوسه می‌شود از طرف آشوب؛ اما تایتوس اهمیتی نمی‌دهد و با خودش این‌طور فکر می‌کند که او از پس این  فشار ذهنی برمی‌آید. جوخه راهش را از بین نبرد خونینی که در جریان است باز می‌کند و به کارخانه قدم می‌گذارد که دوباره سرو‌کله فرمانده اورک‌ها پیدا می‌شود و می‌گوید: “این ربات مال منه.” پس تایتوس با او می‌جنگد و شکستش می‌دهد. در نهایت اورک زخمی که بر روی زمین افتاده است به تایتوس می‌گوید: “من هنوز کارم باهات تموم نشده.” کاپتان تایتوس اسلحه‌اش را روی سر او می‌گذارد و می‌گوید: “اما کار من باهات تموم شدست” و سپس شلیک می‌کند و تکه‌های سر اورک بر همه جا پخش می‌شود. دیدن این منظره برای اورک‌ها وحشتناک بود پس از کارخانه فرار می‌کنند و به تمام نیروهای روی سیاره اعلام می‌کنند که فرمانده نبرد کشته شده است و همه عقب نشینی می‌کنند. بدین‌سان خطر اورک‌ها برای سیاره گرایا از بین می‌رود اما هنوز خطری خیلی بدتر از آن که نیروهای  آشوب هستند وجود دارد. سپس کاپتان تایتوس توسط توپ عظیم جنگی که بر روی ربات نصب بود به برج شلیک می‌کند و  برج و دروازه از بین می‌رود. حالا خیال جوخه یک کم راحت‌تر می‌شود چون از ورود کشتی‌های جنگی و ارتش کامل آشوب جلوگیری کردند و فقط مانده است که نیروهای آشوب روی سیاره و نمراث را از بین ببرند. تکه‌های برج و دروازه  به‌طور  معلق توسط جادو هنوز هم در آسمان دیده می‌شود  و هنوز هم کلی نیروی آشوب بر روی سیاره است و علاوه بر نیروهای  آشوب که با شاخ و دم و بدن‌های قرمز رنگ و شمشیرهای آتشین روی سیاره می‌جنگند حالا اعضای فرقه فاسد ملهدین و نیروی‌های سربازان فضایی فاسد خائن  و مرتد هم به جمع دشمنان اضافه می‌شود و در حال کشتن انسان‌ها هستند.

IMG 20240711 104623 550 داستان بازی Warhammer 40,000: Space Marine
کاپتان تایتوس سیاره گرایا را از وجود اورک‌ها و نیروهای شیطانی نجات داد اما در آخر به جای ارتقا درجه، مامور تفتیش عقاید او را بازداشت کرد و برای بازجویی به مکان نامشخصی فرستاد.

لیندراس جلوتر می‌آید و می‌گوید: “کتاب قوانین صراحتا می‌گوید نمی‌شود که شی‌ای از نیروهای آشوب را لمس کنی و پاک باقی بمانی.” تایتوس پاسخ می‌دهد: “کتاب قوانین تنها، مجموعه‌ای از قوانین است که ما را راهنمایی می‌کند و ما را به عنوان یک سرباز فضایی شکل می‌دهد. به ما یاد می‌دهد چطور وظیفه و افتخار را بالاتر از هرچیزی بدانیم، اما این‌که چطور با اون قوانین  زندگی کنیم و به چه شکلی ازشون استفاده کنیم بزرگ‌ترین آزمایش یک سربازی فضایی هستش.” تایتوس جلوتر می‌رود و توی صورت  لیندراس می‌گوید: “و تو در این آزمایش شکست خوردی.” سپس کاپتان تایتوس به همراه مامور ترکس و نیروهایش سوار بر کشتی فضایی می‌شود. و این پایان بازی است. این که چه اتفاقی برای تایتوس می‌افتد را نمی‌دانیم و تا آمدن نسخه بعدی باید صبر کرد.


پایگاه خبری لوقمه، بروز ترین اخبار ایران و جهان در یک لوقمه

مشاهده منبع خبر


‘پایان مقاله’

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *